سانسور حق از نظر قرآن

نویسنده : محمد كرامت پناه




بسيار ديده ايد كساني كه بي سبب با حق، ستيز مي كنند و با آن كه حق را مي شناسند در برابر آن مي ايستند و يا آن را كتمان مي كنند. به اين معنا كه اگر در برابر آن موضع گيري منفي و يا ستيزه جويانه نداشته باشند، دست كم با نوعي خودسانسوري مي كوشند بگويند شتر ديدي، نديدي. از نظر قرآن حق ستيزي و كتمان حق و نيز خودسانسوري در برابر حق و بيان آن امري نكوهيده است. از اين رو شماري از آيات قرآني به اين مسئله توجه داشته است. نويسنده در اين نوشتار با بهره گيري از آموزه ها و تحليل و تبيين قرآني كوشيده است تا علل و آثارحق ستيزي را در حوزه هاي مختلف بيان كند. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

حق طلبي ، فطرت انساني

حق در لغت عربي در كاربردهاي متفاوت و متنوعي بكار رفته از جمله به معناي مطابقت و موافقت آمده و به خداوند نيز به عنوان موجودي كه براساس حكمت و فلسفه عقلاني، آفرينش را پديد آورده، حق اطلاق مي شود (مفردات الفاظ القرآن الكريم، راغب اصفهاني، ص 246) همچنين به معناي وجوب و ثبوت در برابر باطل (همان و نيز لسان العرب ج3 ص 255) آمده و به اين معنا در چهار مورد به كار رفته است مانند ايجادكننده چيزي براساس حكمت؛ شي ايجاد شده براساس حكمت؛ اعتقاد به چيزي آن گونه كه هست؛ و فعل و سخني كه به اندازه و به هنگام باشد (مفردات ص 146) ولي با اين همه، آن چه در اين نوشتار مورد توجه است سه معناي اخير آن است.
از نظر قرآن، انسان به عنوان موجودي مخلوق، گرايش به حق و حق طلبي در وي امري ذاتي است و اگر به باطل گرايش دارد همانند گرايش به نقص و كاستي، امري انحرافي و كژ روي در ذات و ماهيت طبيعي و فطري او مي باشد.

علل حق ستيزي

خداوند در آيات 71 سوره بقره و نيز 55 سوره انبياء حق جويي و حقيقت پذيري را به عنوان فطرت و طبيعت سالم انساني مطرح مي كند. در آيه اخير، حق جويي را در مشركان بت پرست نيز اثبات مي كند و علت اينكه آنان برخي از امور را به عنوان حق نمي پذيرند به سبب شك مصداق و يا تغيير در ماهيت و سرنوشت آنان مي داند وگرنه مشركان نيز به دعوت هاي پيامبران پاسخ هاي مثبت مي دادند، اگر آن را به عنوان حق تشخيص مي دادند.
از جمله مواردي كه قرآن براي حق ستيزي برخي با توجه به گرايش طبيعي و فطري آنان به حق بيان مي كند، تندخويي و برخوردهاي نادرست بيان كنندگان حق است. چنان كه عامل ديگر را نيز سنگدلي اشخاصي مي شمارد كه در برابر حق موضع گيري منفي دارند. (حج آيه 52 و 54) از ديگر عواملي كه پذيرش حق را سخت مي كند آميختگي حق و باطل با هم است كه تشخيص حق را براي برخي دشوار مي كند و اين گونه است كه به حق ستيزي رو مي آورند. خداوند بر اين اساس از عالمان و نخبگان جامعه مي خواهد براي اين كه موجبات حق ستيزي گروهي از مردم را فراهم نياورند، در بيان حق، روشنگري داشته باشند و با آميختن حق و باطل، مردم را به گمراهي و ستيز با حق نكشانند. (بقره آيه 42 و نيز آل عمران آيه 71)
در همين آيات از نقش كتمان و سانسور حق به هر شكلي و نيز به نوعي از خودسانسوري و عدم بيان حق با تحليل هاي نادرست سخن گفته شده است.
در بسياري از نشريات و نهادهاي علمي و اطلاع رساني، مشكل كتمان حق (سانسور) و عدم بيان كامل آن به انگيزه ها و علل واهي و باطل (خودسانسوري) انجام مي شود. از اين رو بسياري از مسايل حق و آموزه هاي ديني و حتي آموزه هاي قرآني كتمان مي شود و يا دچار خودسانسوري مي گردد.
در آيات قرآني آن چه اصالت دارد بيان حق است و خداوند به صراحت بيان مي كند كه از بيان حق، حيائي ندارد و استحيا در اين باره مساوي با كتمان حق و سانسور و خودسانسوري است. از نظر قرآن تنها چيزي كه بايد در بيان حق مراعات شود، حفظ ادب اجتماعي و خودداري از پرده دري است ولي اين بدان معنا نيست كه حق يا اصولا گفته نشود و يا به شكلي ناقص و نارسا بيان شود و در نتيجه شبهات بسياري بر حق و اهل حق وارد گردد.
سانسور، كتمان حق، التباس حق به باطل، تحريف و تصحيف و مانند آن از نظر قرآن، نوعي فرار از حق و يا سانسور حق است كه ريشه در جهت و يا تغيير سلامت نفس و شخصيت اين كسان دارد.
اين درحالي است كه ازنظر خداوند و در بينش قرآني، حق طلبي و حق جويي امري طبيعي و فطري هر انساني است و علل و عوامل حق ستيزي را مي بايست در جاي ديگري جست و با آن مبارزه كرد. حتي اگر اين حق ستيزي و يا كتمان آن به ظاهر ريشه در حيا و حفظ آداب اجتماعي و ديگر دستاوردهاي ظاهري داشته باشد.
خداوند در آيه 57 سوره انعام به صراحت اعلام مي كند كه خداوند حق را به طور دقيق، به كامل بي هيچ سانسور و خودسانسوري بيان مي كند و نسبت به بيان حق چنان كه بايد و شايد، حيا نداشته و بي حيايي را دراين بخش درپيش مي گيرد؛ زيرا حيا زماني بايد مراعات شود كه حق را تهديد نكند و زمينه التباس و كتمان آن را فراهم نياورد. از اين رو به صراحت مي فرمايد:والله لايستحيي من الحق (احزاب آيه 53)
درحقيقت در اين آيات و مانند آن خداوند بر لزوم بيان حق بدون شرم و حيا تاكيد كرده و اجازه نمي دهد كه به بهانه شرم و حيا، كتمان حقي انجام شده و سانسور و خودسانسوري در پيش گرفته شود؛ زيرا آن چه مهم است، بيان حق و راهنمايي مردم به سوي آن است.
از نظر قرآن خودسانسوري و سانسور حقايق و كتمان آن از مصاديق اعراض از حق و افتادن در گمراهي است و انجام اين عمل توسط مؤمنان امري نكوهيده و شگفت آور است. (يونس آيه 32) به اين معنا كه چگونه خداوند مطلبي را بي سانسور و كتمان و حيا و شرم بيان مي كند، ولي مؤمنان به هر عنواني آن را سانسور مي كنند و حق را به گوش مردم نمي رسانند و بلكه بدتر از همه به تحريف قرآن با ترجمه هاي ناروا و نارسا مي پردازند؟ زيرا به حكم آيه 213 سوره بقره ترويج و تبليغ حق خواسته خداوند و وظيفه پيامبران و به تبع آنان، تكليف و مسئوليت مؤمنان است.
قرآن در آيه 33 سوره فرقان، ارائه حق و بهترين تفسير حقيقت در برابر سخنان باطل و شبهه انگيز را شيوه درست تبليغ حق مي شمارد و از همه مي خواهد كه اين شيوه را درپيش گيرند، نه آن كه حق را سانسور و كتمان كنند و يا آن را به شكل نارسا و ناقص ارائه دهند.

عوامل و زمينه هاي حق ستيزي

با توجه به مطالب پيش گفته دانسته شده كه كتمان و سانسور حق نوعي حق ستيزي است و به قول معروف دفاع بدكردن، بدتر از دشنام و ستيزه كردن است. كسي كه به عللي چون حيا و شرم، حق را كتمان و سانسور مي كند و از بيان آموزه هاي قرآني در مراكز تبليغي دين و منابر مخصوص و صفحات ويژه آن باز مي دارد، درحقيقت گرفتار حق ستيزي است هرچند كه به بهانه حفظ حيا و شرم و ادب اجتماعي، اين ستيزه و كتمان و سانسور حق انجام پذيرد.
از ديگر علل و عواملي كه ستيزه با حق را سبب مي شود و آدمي را از مسير طبيعي انسانيت يعني حق جويي و حق طلبي دور مي سازد، مي توان به استكبار شخص اشاره كرد. انسان هاي متكبر به سبب باور بيش از اندازه خود به خود و ظرفيت هاي خويش در برابر خداوند هستي در عمل اجتماعي گرفتار استكبار مي شوند و با هرگونه مصاديق حق به ستيزه مي پردازند. خداوند در آيات 75 و 76 سوره يونس در بيان ستيزه جويي فرعون نسبت به حق، به اين عنصر به عنوان عاملي اشاره مي كند.
تعصب هاي جاهلانه به مسايل و اصول باطل و آيين هاي ناروا و نادرست از ديگر علل و عواملي است كه موجب كتمان حق، خودسانسوري و سانسور حق و ستيزه جويي با حق مي شود. آن چه درباره مؤمنان گفته شده است مي تواند مصداقي از اين معنا و مفهوم باشد؛ زيرا علت كتمان حق و خودسانسوري مطبوعاتي و رسانه اي درباره آموزه هاي وحياني به ويژه در برخي حوزه ها چون حوزه هاي مسايل جنسي و حق و حقوق مردم و ظلم هاي دولتمردان و يا نهادهاي دولتي و انتقاد و امر به معروف و نهي از منكر از سران كشوري و لشكري، مي تواند آيين هاي بزرگداشت ناروا از سران و دفاع از اشراف و سران قوم، يا حفاظت بر اصول حيا و شرم و مانند آن باشد كه در آيه 43 سوره سبا به عنوان عامل و زمينه ساز كتمان و ستيزه با حق مطرح شده است.
از ديگر علل و عواملي كه قرآن براي كتمان حق و ستيزه نسبت به آن بيان مي كند، جرم و جنايت است. كساني كه خود گرفتار جرم و جنايت و خيانتي هستند براي اين كه در آب گل آلود حق و باطل ماهي بگيرند، حاضر نمي شوند تا حق چنان كه هست با شفافيت مطرح شود و حقيقت چهره خويش را بنماياند. از اين رو قرآن مجرمان را به عنوان حق ستيزان معرفي مي كند. آيات بسياري به اين مهم توجه مي دهد كه مي توان به آياتي چون 8 سوره انفال و 75 و 76 و 82 سوره يونس و آيات 74 تا 78 سوره زخرف اشاره كرد.
در اين آيات به خوبي نشان داده شده است كه يكي از علل حق ستيزي را مي توان در جرم افراد پي گيري و ردگيري كرد. اصولا انسان هاي مجرم مي كوشند تا حق، خودنمايي نكند تا بتوانند در كمال آرامش در پس ابري ضخيم و آميخته از حق و باطل، كارهاي خويش را پيش برند. اين گونه است كه همواره از تحقيق و تفحص نهادهاي نظارتي فرار مي كنند و امر به معروف و نهي از منكر را ناخوش دارند و به ستيزه با هرگونه تفكر شفاف سازي مي پردازند.
عامل ديگري كه قرآن براي حق ستيزي و كتمان حق بيان مي كند حسادت برخي از افراد است. حسادت موجب مي شود تا شخص به انكار حق بپردازد و يا حتي به مبارزه با آن برخيزد. بسيار ديده شده است كه دوستان و بستگان و آشنايان تنها به سبب حسادت، از حق گويي پرهيز مي كنند و حتي مطالب و مسايل را به گونه اي ديگر جلوه مي دهند. از اين رو خداوند در آيه 109 بقره حسادت افراد نسبت به ديگران را يكي از علل و عوامل حق ستيزي و كتمان حق و سانسور و خودسانسوري معرفي و مطرح مي كند.
آيه 43 سوره سبا عامل مهم ديگر را كه موجب مي شود افرادي به جنگ و ستيزه با حق اقدام كنند، كفر مي شمارد؛ زيرا كفر به معناي پوشاندن حق است و افرادي كه كافر هستند، همواره در انديشه آن هستند كه حق آشكار نشود تا بتوانند كارهاي خويش را پيش برند.
دست يابي به متاع دنيوي (بقره آيات 174 تا 176) نفاق (توبه آيه 48) شرك (انبياء آيه 112) تعصب هاي اهل كتاب (بقره آيه 176) و حسادت هاي آنان (بقره آيه 109) و تغيير در برخي از مواضع اهل حق (بقره آيه 144) از ديگر علل مصداقي و عوامل عيني است كه قرآن براي كتمان حق و حق ستيزي افراد بيان مي كند.

آثار حق ستيزي

خداوند در آيات 174 تا 176 سوره بقره حق ستيزي به انگيزه دست يابي به متاع دنيوي را در پي دارنده عذاب دردناك در آخرت مي شمارد و در آيات 5 و 6 سوره انعام و 5 سوره غافر تشريح مي كند كه بسياري از امت هاي پيشين به سبب حق ستيزي و يا كتمان حق و سانسور و تغيير و تحريف و مانند آن دچار هلاكت و عذاب هاي سخت در دنيا شده اند.
بر اين اساس مي توان گفت كه حق ستيزان از اهل كتمان و سانسور و خودسانسوري بايد مواظب باشند تا خشم خدا را در دنيا به جان خويش نخرند و گرفتار عذاب هاي دنيوي و يا اخروي نشوند.
خداوند در آيات 60 و 61 آل عمران كساني را كه در برابر حق لجاجت مي ورزند و به تكذيب آن مي پردازند به عنوان ملعون مي شمارد و آنان را مستحق لعن و نفرين مي داند و به آنان هشدار مي دهد كه با اين كار از رحمت خداوندي دور خواهند شد.
حق ستيزي موجب مي شود تا انسان ها نسبت به ديگري روش هاي نابهنجار رفتاري در پيش گيرند و بي جهت مردم را به اموري متهم سازند. ازاين رو خداوند در آيات 69 و 70 سوره مؤمنون حق ستيزي را عامل متهم سازي ديگران به امور ناروا و نادرست و باطل مي شمارد.
انحراف در بينش و نگرش و ارائه تفسيرهاي غلط و ناروا از مسايل، از جمله آثار حق ستيزي افراد است كه در آيات 5 و 6 سوره انعام به آن اشاره شده است. اين مسئله را مي توان به شكل بارز در احزاب و جناح بندي هاي سياسي جست وجو كرد؛ زيرا حق ستيزي آنان موجب مي شود تا تفاسير نادرستي از كارها و عملكرد ديگران ارائه دهند و همواره از يك زاويه ديد بسته به مسايل بنگرند و آن را تحليل و تفسير كنند.
محاجه با حق و مباهله با اهل آن (آل عمران آيات 60 و 61)، گرايش به كفر و افزايش آن (مؤمنون آيات 69 و 70)، گرفتار شدن در گمراهي و ضلالت (بقره آيات 174 و 176)، محروميت از خودسازي و تزكيه نفس و بهره مندي از ياري خداوند در تزكيه آن (همان) و نيز محروميت از لطف و توجه و محبت ويژه خداوندي (همان) از ديگر آثاري است كه خداوند در قرآن براي حق ستيزي بيان داشته است.
هر يك از اين آثار، خود آثار و تبعات و پيامدهاي ديگري به دنبال دارد كه پرداختن به همه آنها در اين نوشتار كوتاه ممكن نيست. از اين رو به همين مقدار بسنده مي شود. باشد با تصحيح در رفتار خويش، از حق ستيزي به هر شكلي خودداري كرده و از تزكيه الهي و رحمت و فضل خداوندي خود را محروم نسازيم ولو اين كه اين حق ستيزي را به عنوان سانسور و خودسانسوري و حيا و ادب اجتماعي و مانند آن انجام دهيم.
منبع:روزنامه کیهان